گر بر دگران خرده نگیری مردی
گر به دولت برسی مست نگردی مردی گر به ذلت برسی پست نگردی مردی اهل عالم همه بازیچه دست هوسند گر تو بازیچه این دست نگردی مردی
گر به دولت برسی مست نگردی مردی گر به ذلت برسی پست نگردی مردی اهل عالم همه بازیچه دست هوسند گر تو بازیچه این دست نگردی مردی
بر خاک چه نرم می خرامی ای مرد آنگونه که بر کفش تو ننشیند گرد فردا که جهان کنیم بدرود به درد آه، آن همه خاک را چه می خواهی کرد!
زندگی در بردگی شرمندگی است معنی آزاد بودن زندگـی است ســر كه خـــم گردد به پای ديگران بر تن مـردان بــود بــار گــران بنده ی حق در جهـــان آزاده اســت مســت وی ، فارغ زجام و باده است
به سان رود که در نشیب دره سر به سنگ می زند رونده باش امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش
آشوب جـهان و جَنگ دنیـا به کنـار بُحـران ندیدن تـو را من چه کـنم ..؟!
در هیاهوی گیج این دنیا هر چه را خواستم کنارم هست! جز تو که نیستی نمی آیی به حضورت نیازمندم باز من_فقط_یک_حاجت_دارم
به هرکسی که می رسی ، می گوید: آدم فقط یکبار عاشق می شود؛ دروغ است… تو باور نکن… مثلاً خود من، هر روز، دوباره، عاشقت می شوم…
باران که بزند؛ یاد تو از هزاران فرسنگ ها، در آبادی دل من، آشیانه می کند
جاذبه ی سیب، آدم را به زمین زد و جاذبه ی زمین، سیب را ! فرقی نمیکند سقوط سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست.
طوری بخند که حتی تقدیر شکستش را بپذیرد، چنان عشق بور که حتی تنفر راهش را بگیرد و برود… و طوری خوب زندگی کن که حتی مرگ از تماشای زندگیت سیر نشود…! این زندگی نیست که می گذرد ما هستیم که رهگذریم… پس با هر طلوع و غروب لبخند بزن مهربان باش و محبت کن… می دانی..! روزها بلاخره به شب می رسند. تا رسیدن شب از گذشت روزت راضی باش دوست من…